روزی که دنیا تاریک شد!

به گزارش مجله پیوند، خبرگزاری الجزیره در گزارشی، بواسطه مصاحبه با یکی از بازماندگان فوران آتشفشان و سونامی ویرانگر در کشور تونگا (کشوری ذره ای در شرق آسیا و قاره اقیانوسیه)، روایتی تکان دهنده را از روز وقوع این حادثه در تاریخ 15 ژانویه ارائه می نماید.

روزی که دنیا تاریک شد!

الجزیره در این رابطه می نویسد: خبر فاجعه از رادیو پخش شد... هشدار وقوع سونامی به تمامی اهالی تونگا (کشوری کوچک واقع در قاره اقیانوسیه که مجموعه ای از 170 جزیره است و در شرق استرالیا واقع شده است) ... من نمی توان احساسم را به خوبی از این اتفاق توصیف کنم. دخترم را می دیدم که با وحشت روی جایگاه عقب خودرو نشسته بود و گریه می کرد و مدام سوال می کرد که آیا ما زنده خواهیم ماند؟ او مدام در خصوص سرنوشت دیگر اعضای خانواده نیز از من می پرسید.

آنچه من تجربه کردم چیزی ترسناکتر از تماشا یک فیلم ترسناکِ آخرالزمانی بود. به مراتب باید آن را بدتر و وحشتناک تر دانست.

به گزارش خبرنگاران، تِویتا فوکوفوکا در تاریخ 15 ژانویه در شهر نوگوآلوفا مرکز کشور تونگا بود. روز سرنوشت ساز و دلهره آوری که آتشفشانِ هونگا تونگا فوران کرد و وقایعی را رقم زد که تا ابد در فکر وی باقی خواهند ماند. این پدر جوان که کارمند دولت محلی کشور تونگا نیز است، در یادداشتی احساسی در فیس بوک سعی نموده تا آنچه را که در جریان سونامی اخیر در کشور تونگا در شرق آسیا بر سرش آمده، شرح دهد و توصیف کند.

وی در این رابطه می نویسد: نخستین انفجار از آتش فشانِ تونگا هونگا در ساعت حدودا شش بعدازظهر به وقوع پیوست. من فکر کردم چیزی شبیه به لاستیک یک کامیون بزرگ یا هر چیز دیگری منفجر شده است. من با گیجی تمام، مات و مبهوت به دور و برم نگاه می کردم. سپس انفجار دوم به وقوع پیوست. فکر کردم این صدا ها مربوط به انفجار توپ های جنگی است که از منطقه ای در نزدیکی جایی که من حضور داشتم، شلیک می شوند. با این حال، انفجار سوم به مراتب از دو انفجارِ قبلی پر سر و صدا تر بود و گویی انفجار دقیقا در بالای سرِ خود من رخ داد. من فهمیدم که کار، کارِ آتش فشان تونگا هونگا است و اتفاقی بد در حال وقوع است.

این تصویر خودرویی است که تِویتا فوکوفوکا و دخترش در بحبوحه فوران آتشفشان و سونامی در این کشور، در آن پناه گرفته بودند.

وقوع آتشفشان و سونامی موجب شده بود تا هزاران نفر از مردم کشور تونگا به وحشت بیفتند و سوار بر خودرو های خود، سعی نمایند به منطقه ها امن پناه ببرند. آن ها سعی داشتند تا به هر نحو ممکن خود را از منطقه ها ساحلی این کشور دور نمایند. این در حالی است که در روزِ حادثه، تِویتا جز معدود افرادی بوده که بر خلاف جریانِ حرکت مردم، به سمت منطقه ها ساحلی حرکت نموده تا دختر کوچک خود را (با نامِ لوته سی) که در خانه یکی از بستگان آن ها بود بردارد و آن ها نیز از سونامی و آتشفشان فرار نمایند.

تِویتا بعد ها به خبرگزاری الجزیره می گوید: من به قدری گیج و مبهوت شده بودم که فقط و فقط سعی می کردم تا خود را متمرکز کنم و کار های درست را انجام دهم. وی در ادامه می گوید: وقتی من به دخترم رسیدم، بلندترین صدای انفجار را در تمام عمرم شنیدم. من احساس می کردم که آسمان ها باز شده اند و جهان در گوشم منفجر شده است. من در تمام عمرم یکچنین صدایی را نشنیده بودم. وقتی صدا در سرش طنین انداز شد، همه چیز در اطرافش به شدت آغاز به لرزیدن کرد. وی ادامه می دهد: ماشین، زمین، خانه ها و همه چیز به شدت می لرزیدند. من به آسمان نگاه کردم و دیدم صد ها پرنده در جهات مختلف از وحشت در حال پرواز هستند. من احساس وحشت عجیبی داشتم، اما سعی می کردم تا این احساس را نشان ندهم. دخترم خیلی زود به داخل ماشین پرید. او به شدت از ترس یه خود می لرزید و گریه می کرد. من در حین حرکت با خودرو سعی می کردم که به دخترم این اطمینان را بدهم که همه چیز خوب خواهد شد.

باران خاکستر و گوگرد

برآورد های سازمان ناسا نشان می دهند که انفجار های آتشفشانی در تونگا، قدرتی در حدود انفجار پنج تا شش میلیون تی اِن تی داشته اند و 500 برابر قدرتمند تر از انفجار هسته ای در هیروشیما بوده اند. جدای از همه این ها باید توجه داشت که این انفجار های آتشفشانی موجب ایجاد یک سونامی وسیع در اقصی نقاط سواحل اقیانوس آرام نیز شدند و صدای قابل توجهی را نیز در کل منطقه شرق آسیا ایجاد کردند که در کشور های مختلفی به گوش رسیده است.

تِویتا می گوید که وقتی با دختر خود در حال فرار از نقاط ساحلی بوده، تنها فکری که در فکرش مدام می آمده این بوده که بتواند خود و دخترش را نجات دهد. وی می گوید: در همین بحبوحه، صدای باران کَر نماینده یِ خاکستر و گوگرد به گوش رسید... می توانستید سنگ ریزه، خاکستر و گوگرد را در هر جایی ببینید. ما می توانستیم حس کنیم که آن ها روی سقف خودرو و بعلاوه سقف خانه ها فرود می آیند. آسمان کاملا تاریک شد. غلظت خاکستری که از دلِ آتشفشان بیرون آمد به قدری زیاد بود که روزِ روشن را به شب تاریک تبدیل کرد. در بین طوفان سنگریزه ها و خاکستر، صدای انفجار های آتشفشانی و بعلاوه هشدار وقوع سونامی که در سراسر منطقه پخش می شد، عملا یک صحنه آخرالزمانی را ایجاد نموده بود.

برآورد های سازمان ناسا نشان می دهند که انفجار های آتشفشانی در تونگا، قدرتی در حدود انفجار پنج تا شش میلیون تی اِن تی داشته اند و 500 برابر قدرتمند تر از انفجار هسته ای در هیروشیما بوده اند.

تِویتا سعی کرد تا آرام و خونسرد بماند. وی سعی داشت تا جای ممکن از منطقه ها خطرناک فاصله بگیرد با این حال یک کشور در ترافیک گرفتار شده بودند و سعی داشتند تا خود را نجات دهند. تِویتا با مشاهده ترافیک سنگین و وقوع چند تصادف تصمیم گرفت تا در پارکینگ یک فروشگاه لوازم خانگی توقف کند. پارکینگی که مسقف بود و اگر باران خاکستر بدتر می شد، به وی و دخترش اجازه می داد تا در آنجا پناه بگیرند.

با این حال وی در جریان تماس یک دوست به این نتیجه می رسد که به تپه ای در همان نزدکی برود. وی می گوید: باکِ بنزین من خالی بود، اما نقطه مورد نظر که می خواستم بروم هم 120 متر با ما بیشتر فاصله نداشت. این مسافت، زمانی نزدیک به یک ساعت را از من گرفت تا به آنجا برسم. همه ما انگار کور شدیم. به قدری هوا تاریک بود که فقط و فقط سعی می کردیم تا تمرکز کنیم و اطراف خود را به خوبی ببینیم. ناسا تخمین زده که خاکستر های آتشفشانی تا ارتفاعِ 35 تا 55 کیلومتری از سطح زمین نیز بالا رفته اند. تِویتا بالاخره خود را به بالای تپه می رساند در این میان وی می گوید: دخترم با تماشا یک پسر که ظرفی را برای حفاظت از سرش، دور آن بسته بود، لبخند زد. همین مساله موجب شد تا حدی احساس آرامش کنم.

کلِ شهر خاکستری به نظر می رسد

نزدیکان و اعضای خانواده تِویتا یک به یک با وی تماس داشتند تا به او بگویند که حالشان خوب است و در عین حال از او و وضعیتش نیز اطلاع کسب می کردند. با این حال، هیچ کسی از سرنوشتِ والدین وی خبری نداشت. این مساله موجب وحشت او شد و موجب گشت تا وی از دخترش بخواهد که اگر امکان دارد از ماشین خارج شده و دنبال مادربزرگ و پدربزرگش بگردند.

تِویتا می گوید که دخترش با شجاعت تمام با او موافقت نموده است. سپس هر دو صورت خود را به نحوی پوشانده اند تا از خاکستر ها در امان بمانند. او می گوید: تا پناهگاه پیاده رفتیم. والدینم در پناهگاه نبودند، اما ما صد ها زن و کودک را در پناهگاه دیدیم. خوشبختانه بعد ها خواهرم توانسته بود با والدینم ارتباط بگیرد و آن ها را پیدا کند.

تِویتا سپس می گوید: یکی از دوستانم برای من و دخترم مقداری سیب، ماسک و سیگار آورد. چیز هایی که در آن شرایط بحرانی شبیه به هدیه های الهی بودند. ما سعی داشتیم که همانند صد ها فرد دیگر که در اطرافمان بودند، در ماشین بخوابیم. در عین حال می شنیدیم که مردم در پناهگاه سرود هایی را می خوانند. دخترم اصرار داشت که رادیو روشن باشد. با این حال من نگرانِ باتری ماشین بودم. با این همه، روشن بودن رادیو به ما کمک می کرد که هم از همه اخبار مطلع باشیم و هم آرام تر شویم. ما هنوز نسبت به انفجار های آتش فشانی مطمئن نبودیم. در طول شب نیز آتشفشان همچنان به غرش خود ادامه می داد. با طلوع خورشید، تِویتا بر می خیزد و می بیند که نیمی از ماشین های دور و برِ وی محیط را ترک نموده اند.

وی می گوید: رادیو می گفت که فعالیت های آتشتفشانی کاهش یافته اند، اما احتمال وقوع سونامی هنوز وجود دارد. در بعضی منطقه ها به شدت آب آشامیدنی کمیاب شده بود. پیش از تاریخ 15 ژانویه، نهاد های مسوول در تونگا، به مردم هشدارِ وقوع این حادثه و بعلاوه وقوع سونامی را داده بودند. امری که به زعم بسکمک از ناظران و تحلیلگران نقش قابل توجهی درکاستن از ابعاد بحران داشته است. با این همه، این بحران اکنون پایان یافته و مردم تونگا با کمک یکدیگر در حال تمیز کردنِ معابر و مکان های عمومی از خاکستر و دود هستند. کمک های زیادی نیز از سوی استرالیا، نیوزیلند، و ژاپن، به این کشور سرازیر شده و می شوند.

منبع: فرارو
انتشار: 7 اردیبهشت 1401 بروزرسانی: 7 اردیبهشت 1401 گردآورنده: lordlinks.ir شناسه مطلب: 1478

به "روزی که دنیا تاریک شد!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روزی که دنیا تاریک شد!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید