در آرزوی یک بی بی دی بابی دی بو
به گزارش مجله پیوند، نمایش سیندرلا نوشته دیوید وود به کارگردانی مریم کاظمی، از 20 اردیبهشت تا خرداد در تالار هنر روی صحنه است. مرتضی نصیری، روزنامه نگار به این اجرا نگاهی متفاوت انداخته است.
پرده اول : تمایز کارگردان
تصور کنید بعد از سال ها قرار است مهمانی بزرگی برگزار کنید، با برخی از مهمان ها رودربایستی دارید با برخی ها هم آنقدر خودمانی هستید که پیش از مهمانی تماس گرفته اند که: بیام یاری، تنهایی سختت نشه؟! یاری از راه رسیده و اتفاقا در جاهایی بار از دوستان کم شده اما در مقابلش یک جاهایی هم کارتان بیشتر شده است!
وسط گپ و گفت و خاطره بازی، یکهو متوجه عقربه های ساعت می شوید که ای داد بر من! برنج رو نذاشتم. یکی از همان دستیارها برنج را بار می گذارد. نفس راحتی می کشید که دیگر نگرانی هم وجود ندارد. اما برنج ها شفته می شوند چون قابلمه کوچک بوده است.
این صحنه هایی که برایتان تصویر شد، مبتلابه نمایش سیندرلاست! بازیگرانی که می توانستند یاری باشند و سالنی که ای کاش کوچک نبود تا همه به هم نچسبند! مریم کاظمی در قامت کارگردان به هیچ فردی نه نگفته است، حتی نوجوانان دانش پژوه در دوره های بازیگری اش. همه هستند!
روایت کارگردان از سیندرلا همان است که همه بارها در تلویزیون دیده ایم. نمی خواهم بگویم که چرا در اثر دست نبرده و یا روایت خود را از سیندرلا نداشته است که البته می شد هم اینطور باشد و کارهای تلفیقی انجام داد. روایت خطی از یک اثر که بسیار دیده شده، باید در دکور و موزیک خود را متمایز کند که این دو هم در کار، ضعف های اساسی داشت.
کارگردان با خلق صحنه های پُر پرسوناژ و با تکیه بر لباس های رنگارنگ کوشش نموده جذابیتی به کار بدهد، اما به بهم ریختگیِ بیشتر منجر شده است. رضا فیاضِ دوست داشتنی، سخت موقعیت سازی می نماید و توانایی همراهی با یک نمایش موزیکال را ندارد. حمید گلی که نقش پرنس را بازی می نماید، صدایش با یاری میکروفون موجود در صحنه تا ردیف دوم هم نمی رسد. البته سالنِ به شدت غیراستانداردِ هنر مزید بر دلیل است و ضعف ها را بیشتر نمود می دهد.
با همه این ها، مریم کاظمی که در نقش یکی از دو خواهر ناتنی سیندرلا ایفای نقش می نماید، می تواند با اختلاف، عنوان برترین بازیگر نمایش را به خود اختصاص دهد! چه زمانی که با بازیگران روبه روی خود بازی می نماید و چه زمانی که کوشش می نماید از تماشاگران خود بازی (Call to actions) بگیرد.
پرده دوم: مشتری نداری...
بیایید یک تفاهمی کنیم! یک اثر نمایشی یک کالاست که فراوری می گردد تا مای مصرف نماینده برای استفاده از آن هزینه کنیم. درست است؟! پس هیچ فرقی با کالاهای دیگر ندارد و باید در کنار تیمی از متخصصان هنرهای نمایشی برای خلق یک اثر شش دانگ، تیمی از متخصصان ارتباطاتِ بازاریابی کنار کار باشند تا کالای موردنظر به درستی به مصرف نماینده معرفی گردد.
پس! استراتژی ارتباطی باید طراحی گردد تا نمایش سیندرلا دیده شده و بفروشد. این که marketing communications strategy چگونه باید برای یک محصول نمایشی طراحی گردد، دغدغه من در این یادداشت نیست؛ قصدم ورود به حداقل موضوعی است که همه می دانند. فراوری محتوا (Content).
علی فروتن و مریم کاظمی به همراه رضا فیاض در انتها نمایش از تماشاگران خواهش کردند که برای گردش امورات، سیندرلا را به خانواده ها معرفی نمایند! مثل این می ماند که صاحبان برند فلان کالا، جلوی دوربین بیایند و بگویند لطفا بیسکویت ما را بخرید یا چون می خواهیم پول کارگران مان را بدهیم، از موبایل فراوریی ما بخرید. غافل از این که این آغازِ کوچک شدن است!
این دوستان بی توجه به ارتباطات بازاریابی و ایده پردازی برای درگیری بیشتر مخاطب، کوشش کردند که با تکیه بر برند شخصی خود سهمی از بازار نمایش بگیرند، غافل از این که باید با روش های مختلف و با تکیه بر مخاطبان خود به اثرگذاری بپردازند.
مثلا مجموعه ویدئوهایی از سالن فراوری گردد که خنده و شادی بچه ها را نمایش دهد، مجموعه ویدئوهایی فراوری گردد که والدین و بچه ها لحظات شادی را تجربه می نمایند. یا حداقل به سبک صداوسیما چند گفت وگو با تماشاچیان می توانست راه گشاتر باشد!
اگر نمایش را به عنوان یک مارکت بپذیریم، چرا در مال های بزرگ یک کانتر نمی گذاریم و با لباس های نمایش به مردم بلیت نمی فروشیم. چرا در محل نمایش، کارتن پلاست طراحی نمی کنیم که مردم با عکس گرفتن، به وایرال شدن کار یاری نمایند و اصطلاحا UGC خلق گردد.
شاید باید تفکر غالب در این حوزه تغییر کند و نگاه ها از امکانات و یاری های دولتی به طراحی یک اثر (کالا) منتهی گردد که مردم برای خریدن آن مشتاق باشند.
منبع: همشهری آنلاین